غمگین ترین روز زندگی ما انسانها
روزیست که احساس می کنیم با ارزشترین موجود زندگیمون
میخواد به نبودنمون عادت کنه...

گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …..

من عاشق اینجور متنام.مخصوصا سیگار...
بدو بیا اپم

با این که دنیا پر است از لبخندهایی که

پشتشان غرض و مرض است

اما لبخندهایی هم وجود دارند که

یخت را اب می کنند...

کشفشان کن!


مرسی سر زدی به وبلاگم لینکت کردم

ـَﻌﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﺑـﺎﺭﻭﻥ ﻣـﯽ ﻣـﻮﻧﻦ

ﺍﻭﻟﺶ ﮐـﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯿﺪﻥ

ﻭﻟﯽ ﺁﺧﺮﺵ …

ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺑﺎ ﮔِﻞ ﻭ ﺷﻞ ﯾﮑﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺻﻔﺖ ﺑﺎﺵ

ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﮔِﻞ ﺑﺸﯽ

جای دوری نرفته ام
جای دوری نمی روم
می روم کمی باران را با دلم
یا دلم را با باران یکی کنم !

عشق یعنی روح را آراستن ،
بیشمار افتادن و برخاستن !

هر که با عشق آشنا شد مست شد،
وارد یک راه بی بن بست شد!!!

سلامتی اون کسی که داشت میرفت

گفتم نـرو نمیتونی فراموشم کنی

برگشــت نـگــام کرد

گفتم دیدی نمیتونی …

گفـت:ببخشید شمـــا ؟

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ



.ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﻮﯼ.



ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﯼ.ﺩﻝ ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ.



ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻋﺮﯾﺎﻥ



ﻣﯿﮑﻨﯽ.ﻧﻪ ﺍﺯﺭﻭﯼ ﻫﻮﺱ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ.



ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺯﺩﯼ ﻣﯿﺮﻭدﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭﺧﻮﺩﺕ



ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﯾﮏ " ﻫﺮﺯﻩ " ﺍﯼ ﻭ



ﺍﻭ ﮐﻤﯽ "ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯﯼ " ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

چـه تـجـارت نـاشـیـانه ای بـود
آن هـمـه نـازی کـه مـن از تـو خـریـدم . . .
.

خوب که فکر می کنم
می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار
بیشتر میچسبد
تـــــا
عاشقانه های این عاشق های تو خالی !

به بعضیا بایدگفت:

دهنتو به اندازه کلماتت بازکن،گنده تر از خودت بخوای حرف بزنی

بخیه لازم میشی ها…

تمام نیمکت های پارک ۲ نفره هستند..
خیالی نیست، روی چمن می نشینم..

وقتی درآ غوشم بود چشمانش را بست نمیدانم از





احساس زیاد بود یا خودش را در آغوش دیگری





تصورمیکرد...!

دستت
توی دستم بود
و دل
توی دلم نبود....

حال که آمده ای
کمی بیش از نوشیدن یک فنجای چای
کمی بیشتر از یک ، دو بوسه بمان
کمی بیشتر از یک آغوش ، یک گفتگوی عاشقانه
من سالها بوسه به تو بدهکارم
می بینی برای بیشتر ماندنت چقدر بهانه های زیبا دارم

بی رحمی ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺍﻣﺎ ﺣﻮﺍست ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ،
ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﺎﺩﮔﯿﺮﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ !….

گاهی آنقدر دلتنگی ..
که میخوای با یکی حرف بزنی که سبک شی ..
ولی با صد نفر که حرف میزنی
بازم بغض گلوت خفت میکنه
میدونی که فقط یک نفر میتونه با حرفاش آرومت کنه ..
ولی به جای آروم کردنت ..
میگه : دست از سرم بردار ……..

عجب دنیایی شده..

کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..

و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!

اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..

آدم ها را بلد نیستم هنوز

هعـــــی . . .
خیلــــی قشنـــگ بوددد